به رغم کشتار بی رحمانه زرتشتیان ایران (پارسیان خالص) در دوران صفویه و بویژه در قرن هفدهم و کاسته شدن شمار آنان از چند میلیون به چندصدهراز، دوم ماه می 1932 (دوازدهم ارديبهشت1311 ) «دينشاه ايراني» رئيس وقت انجمن پارسيان هند در پنجمين روز اقامت خود در تهران ضمن تمجيد از برانگيخته شدن مجدد احساسات ميهندوستانه ايرانيان و توجه آنان به گذشته باعظمت وطن و اخلاقيات اصيل ايراني، از دولت وقت خواست تا پارسياني را كه در قرون هفتم و هشتم ميلادي (پس از تعرض عرب و سقوط ساسانیان) اجبارا ترك وطن كرده و عمدتا در هند اقامت گزيده ولي خود را همچنان ايراني (پارسی) مي دانند و به ايران وفادار مانده و به ترويج منش (خصال) ويژه و تمدن ايرانيان پرداخته اند، از مزاياي اتباع ايران برخوردار سازد تا بتوانند با استفاده از اين مزايا، به آباداني و توسعه وطن نياكان با تاسيس مدارس و بيمارستانها و نيز سرمايه گذاري در صنعت و كشاورزي كمك كنند. وي سپس به تفصيل از پيشرفتهاي هند كه نتيجه تلاش و سرمايه و مهارت پارسيان بوده است سخن گفت و مقامات دولت وقت وعده فراهم آوردن تسهيلات را دادند، ولي .... زيرا كه در آن زمان هندوستان (همه شبه قاره) وابسته به انگلستان بود و اين دولت مايل نبود كه سرمايه پارسيان كه داشتند هند را صنعتي مي كردند از شبه قاره خارج و قسمتي از آن به ايران منتقل شود. اگر «تاريخ» را گواه بگيريم، خواهيم ديد كه در دو قرن گذشته (پس از زنديه)، قدرت هاي جهاني وقت همه تلاش خود را بكار گرفته اند تا ايراني و ايران سر بلند نكند و درصدد احياء ايرانزمين برنيايد و يك نيروي معارض نشود.